برام عجیب دارم راجب این دوتا کلمه چیزی مینویسم اگر قبلا میدونستم راجبش قرار یه متن بنویسم چیزی به ذهنم خطور نمی کرد اما الان فرق می کنه گذشت زمان خیلی چیزا رو برام روشن می کنه.بگذریم میخوام بگم بین عشق و تنفر فاصله خیلی کمی هست به اون اندازه کمه که حتی فکرشم نمی کردم.عشق مقدسه و قابل ستایش اما دقیقا می تونم بگم تنفر نقطه مقابله عشقه¸لازمه عشق بلند پروازی داشته باشی که بتونی تنفر و فراموش یا کنترل کنی الان که دارم این جملات رو مینویسم حس بدی دارم نمیتونم به خودم مسلط باشم درگیری ذهنی زیادی دارم احساس میکنم هر آن زیر پاهام خالی میشه احساس بدی ¸واقعا بد¸پر از تنفرم عشقم کمرنگ شده اون موج زدناشو دیگه تو وجودم خیلی کم حس میکنم وقتی به چیزی که برام پیش اومده فکر میکنم دوست دارم نباشم که ای کاش میگفتم¸ گفتن این کلمه درد میاره درست مثل این می مونه که داری با پای برهنه توی مسیری که دوطرفش دوتا چشمه آب سرد و اون وسط براده های داغ آهن واین برات روشنه که باید از روی اونا بگذری باید بگذری و چاره ای جز این نداری واقعا نمی دونم چرا همیشه توی عشق با ید ببازی همیشه غماش هست که به عشق معنی میده همیشه گم شدنو پیدا شدنه و و به قول یه دوست: عشق بیگانگی میاره و آخرشم دیوانکی است
سلام دوست عزیز وبلاگ خیلی خوبی دارین.تو رو به خدا قسمتون میدم به وبلاگم بیاین و بهم امتیاز بدین. اگر نیاین و بهم امتیاز ندین نامردی کردین..خودتون هم میتونین ثبت نام کنین.
سلام دوست عزیز به وبلاگتون سر زدم خیلی اصول گرا ومنطقی هستی واز این خصلتت خوشم میاد امیدوارم همیسه همین راهو پیش بگیری
منظورت کدوم عشقه؟
سلام.عشق واسه هرکسی یه معنی میده این به خود شخص برمیگرده که عشقو درچی ببینه حالا چه عشق زمینی باشه چه آسمونی.ممنون که به وبلاگ خودت سر زدی.