-
اعتراف
22 - فروردینماه - 1393 09:10
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت ت نگ شده فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده ... اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بو دنم باور نمیکنم اینک بی توام کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری کاش میشد دوباره بیایی و لحظ ه ای مرا ببینی تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو...
-
دلواپسی
9 - اسفندماه - 1392 20:31
من در این دلواپسی ها نشسته ام تنها.... می خواهم با تو سخن بگویم.... می خواهم باز چهره ات را با همان لبخند کودکانه ببینم... می خواهم هر چه انتهایش به اسم تو و یاد تو ختم می شود... شعر هایم ناتمام ماندند...اسیر دلتنگی شدم من... و خواب مرا به رویای با تو بودن می رساند... کاش خیابان های شلوغ سهم ما نبود... اما..غصه ای...
-
مروری بر گذشته....
26 - دیماه - 1392 20:37
گاهی به یاد گذشته میفتم و خود را بد جور درگیر رویای بی ثبات میکنم هنوز یاد نگرفته ام چگونه فراموش کنم خاطراتی را که با آن زندگی کردم..... به قول دوست(چقدر زود دیر میشود)
-
ای کاش
23 - آبانماه - 1392 19:34
ای کــــاش فـــرصتــــی بـــود، حتــــی برای یک بار با تــــو نفـــــس کشیـــــدن، میشـــــــد دوباره تکرار ای کـــــاش می شد امــروز، در چشم تو غزل خواند بار دگــــــر تــــــو را دید، نام تــــــو را عشق خواند ای کــــــــاش زندگــــــــی رو، از هم نمــــــی گرفتیم از زنـــــــده مُردن خویــــــش، ماتــــــــم نمی...
-
عاشق خسته
6 - مهرماه - 1392 18:44
آهای عاشق خسته من ، دستت را بگذار بر روی دل من میبینی که من نیز مثل تو خسته ام میبینی که من نیز مثل تو با غمها نشسته ام . آهای عاشق خسته من عاشق دل شکسته ات شده ام ببین مرا که محو نگاه زیبایت شده ام . من اینجا و تو آنجا هر دو دلشکسته ایم ، تا اینجا هم اگر نفسی است برای هم زنده ایم. من برای تو میشکنم و تو برای من ، راه...
-
پر از سکوت....
28 - شهریورماه - 1392 20:46
ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘـــــــــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡ … ﻣﺜـﻞ ﺩﯼ , ﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘــــ ـــــﺎﻥ … ﺍﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯﺩﻩ ﺁﺭﺯﻭﻫـــــــــﺎﯾـﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﻪ ﺍﻣﯿــــــﺪﻡ ﺯﯾــﺮ ﺑﻬﻤــﻦ ِ ﺳــﺮﺩ ِ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ ﺩﻓــــــــﻦ ﺷـﺪﻩ … ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣـــــﺪﻧﯽ ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘـــــﻨﯽ...
-
در تنهایی خود
7 - شهریورماه - 1392 18:08
در بی کسی هستم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد و تلخت گریه کردم در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم ولی اکنون می خندم آری میخندم به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم را قربانی کردم…
-
پیشگاه تو
24 - مردادماه - 1392 17:09
با سنگ هر گناه پرم را شکسته ام آه ای خدا ، خودم کمرم را شکسته ام نه راه پیش مانده برایم نه راه پس پلهای امن پشت سرم را شکسته ام من دانه دانه اشک خودم را فروختم نرخ طلایی گهرم را شکسته ام دیگر مرا نشان خودم هم نمی دهند آیینه های دور و برم را شکسته ام دنیا شکست خورده تر از من ندیده است حالا به سنگ خورده ، سرم را شکسته...
-
عیدفطر
11 - مردادماه - 1392 07:45
عید یعنی التماس دعا عید یعنی بوسه ای بر دست یار عید یعنی هر چه دارم مال او عید یعنی پا ودل دنبال او عید یعنی خال و ابروی کمان عید یعنی مولا امیرالمومنین عید فطرپیشاپیش برشما مبارک باد
-
عشق عشق است
28 - تیرماه - 1392 17:33
دوستم داری می دانم باز - دوست دارم که بپرسم گاهی دوست دارم که بدانم امروز - مثل دیروز مرا می خواهی؟ پرسش از عقل چه جایی دارد؟ تا جنون می دهدت آگاهی عشق، عشق است، چه بر لوحی زر - بنویسند، چه برگ کاهی
-
یاد خواهی گرفت.....
21 - تیرماه - 1392 18:45
کم کم یاد خواهی گرفت … تفاوت ظریف میان نگه داشتن یک " دست " و زنجیر کردن یک " روح" را … اینکه عشق تکیه کردن نیست !!! و رفاقت اطمینان خاطر !!! یاد میگیری که بوسه ها قرار داد نیستند !!! کم کم یاد میگیری باید باغ خودت را پرورش دهی !!! به جای آنکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد !!! یادمیگیری که...
-
من و عشقم
7 - تیرماه - 1392 10:03
میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، هوای دلم را داری میدانم با دلتنگی ها سر میکنی ، بس که اشک میریزی چشمان نازت را تر میکنی... من که به خیال تو رفته ام به خیالات عاشقانه ، تو به خیالم پیوسته ای به یک حس عاشقانه شیشه ی دلتنگی ها را شکسته ایم در دلهایمان،او که میفهمد حال ما را کسی نیست جز خدایمان از تپشهای قلبت...
-
طناب عشق
31 - خردادماه - 1392 21:42
دیــــدار تو کـــه بسـادگی میسر نمیشود دل من از سمت تو ، لحظه ای جــــــــدا نمیشود پیچیده طناب عشق بر گردنم مــــــدام لا اقل ســــایه ات ، از ســـــرم دریغ مــــــــدار زنــــدگی بی حضـــــور تو لبــــریز عشــــــــق نمیشود آســـــــمان دل دگــــر رنـــــگ آبـــــی نمـــــیشود ....
-
آن سوی من
6 - خردادماه - 1392 17:06
دفتری بود که گاهی من و تو می نوشتیم در آن از غم و شادی و رویاهامان از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم من نوشتم از تو: که اگر با تو قرارم باشد تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد که اگر دل به دلم بسپاری و اگر همسفر من گردی من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!! تو نوشتی از من: من که...
-
نگاه درست.......
13 - اردیبهشتماه - 1392 16:40
مرد را به عقلش نه به ثروتش زن را به وفایش نه به جمالش دوست را به محبتش نه به کلامش عاشق را به صبرش نه به ادعایش مال را به برکتش نه به مقدارش خانه را به آرامشش نه به اندازه اش اتومبیل را به کاراییش نه به مدلش غذا را به کیفیتش نه به کمیتش درس را به استادش نه به سختیش دانشمند را به علمش نه به مدرکش مدیر را به عمل کردنش...
-
تنهایی
6 - اردیبهشتماه - 1392 13:52
ساعتها زیر دوش می نشینی به کاشی های حمام خیره می شوی غذایت را سرد می خوری ناهارها نصفه شب ، صبحانه را شام! لباسهایت دیگر به تو نمی آیند ، همه را قیچی می زنی! ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی! شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد! تنهـــــــــــــــائی از تو آدمی میسازد که...
-
سهراب عزیز
29 - فروردینماه - 1392 23:19
یاد سهراب بخیر ! آن سپهری که تا لحظه خاموشی گفت : باورت گر بشود گر نشود حرفی نیست ، اما ، نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست ...
-
دیدگاه من از عشق
19 - فروردینماه - 1392 20:15
می گوینداسب حیوانی نجیب است تونجیب ترین اسب رویاهای منی برای تاختن نمی گویم چشمانت چون ستاره ورخت چون ماه می درخشد امابه اندازه کرم شب تاب می درخشی کَفترعشق که به خون بال وپرش رنگین است حکمِ عشق ،آمدنش ، سنگین است
-
دلتنگی
6 - فروردینماه - 1392 14:41
دلم واست تنگ شده دلم گرفته دلم واسه شور زدنات دلم واسه نگرانیات دلم واسه اون روزا دلم واسه همه چیز دلم واسه تو واسه تو تنگ شده
-
بمان ای احساس تا ابد
29 - اسفندماه - 1391 20:16
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 پنجره را باز میکنم احساس قشنگ ِ " تو " می آید می نشیند بر پرده بر دیوار ... من گیج ِ این همه " تو " مست ِ مست کنار می آیم با خودم و با احساس ِ قشنگی که " تـــو " یی زندگی می کنم
-
من به داشته هایت احترام نمیگذارم
14 - اسفندماه - 1391 17:19
من به داشته هایت احترام نمیگذارم؛ به داده هایت احترام میگذارم من به مدرک تو احترام نمیگذارم ؛ به درکی که در رابطه ات با من بکار میبری احترام میگذارم من به ثروت تو احترام نمیگذارم؛به معرفتی که در برخورد با من بذل میکنی احترام میگذارم من به نژاد تو احترام نمیگذارم؛به فرهنگی که از خود بروز میدهی احترام میگذارم من به...
-
شب تنهایی من
1 - اسفندماه - 1391 19:48
هیچ کس با من نیست مانده ام تا به چه اندیشه کنم مانده ام در قفس تنهایی در قفس می خوانم چه غریبانه شبی است شب تنهایی من . . .
-
مناجات
27 - بهمنماه - 1391 16:28
*✿✿**✿✿**✿✿**✿✿**✿✿**✿✿* خدایا؛ تو می دانی آنچه را که من نمی دانم؛ در دانستن تو آرامشی ست؛ *✿✿**✿✿**✿✿**✿✿**✿✿**✿✿* و در ندانستن من تلاطم ها؛ تو خود با آرامش ات؛ تلاطمم را آرام ساز ...
-
با تو ام
20 - بهمنماه - 1391 11:29
با توام ای لنگر تسکین ! ای تکان موجهای دل ! ای آرامش ساحل ! با توام ای نور ! ای منشور ! ای تمام طیف آفتابی ! ای کبود ارغوانی ! ای بنفشابی ! با توام ای شور ! ای دلشوره ی شیرین ! با توام ای شادی غمگین ! با توام ای غم ! ای غم مبهم ! ای ... نمیدانم ! هر چه هستی باش ! اما کاش ... ! نه جز اینم ارزویی نیست : هر چه هستی باش !...
-
تولدت مبارک یاس سفیدم
13 - بهمنماه - 1391 08:42
امروز روز توست و من تمام دلتنگیهایم را به جای تو در آغوش می کشم چقدر جایت میان بازوانم خالیست تولدت مبارک
-
هیچکس
6 - بهمنماه - 1391 11:51
هیچکس... همه چیز را... برای همیشه به باخت نمی دهد... این بازی آنقدر ادامه خواهد داشت... که یا سپیده سر بزند... ویا ما لباسی سپید بر تن کنیم... صبورباش... فردا... حکایت این بازی هم... تمام خواهد شد...
-
شب ها (فریدون مشیری)
26 - دیماه - 1391 18:44
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی آواز تو می خواندم از لایتناهی آوای تو می آوردم از شوق به پرواز شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی امواج نوای تو ،به من می رسد از دور دریایی و من تشنه مهر تو ،چو ماهی وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان خوش می دهد از گرمی این شوق ،گواهی دید از تو اگر صبح ابد هم دهدم دست من سرخوشم...
-
وای من
22 - دیماه - 1391 12:19
راه طولانی ایست و من ایستاده می نگرم قدمهایم سست و سست تر شده اند احساس یاس و ناامیدی بر من چیره شده وای به روزی که تنها راه برگشت نقطهء اشتباه دوبارهء من باشد
-
ترس...
22 - دیماه - 1391 07:38
من از این تنهایی از این که دیر می آیی از این که روزی به من بگویی تو به من نمی آیی می ترسم.... چرا نمی دانی تو چگونه بی تو زمان میگذرد بارها این را از خودم می پرسم من می ترسم...می ترسم...
-
تو کجایی
15 - دیماه - 1391 08:44
نمیدانم کجایی در وجودم نهفته شدی... در بین دستانم... در قلبم... در گوشه چشمانم... در آسمان ایمانم... در کجا نشسته ایی کنار ساحل آرامش من آنجا که تپش قلبم به شماره میفتد شاید آنجا که شاپرکی بر گل آرام مینیشیند کجا تو هستی که اینگونه به وجودم ملحق میشوی در بی خوابی هایم در شبهایه بی قراریم... در متن تمام تنهاییم چگونه...