عزیزم
تمام دلخوشی دنیای من به این است که ندانی و دوستت بدارم!
وقتی میفهمی و میرانی ام چیزی درون دلم فرو میریزد ... چیزی شبیه غرور!
عزیزم لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم ...
بعد از تو هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند ... نمیگذارم ... نمیخواهم ...!
ِ من همین که هستی دوستت دارم ... حتی سایه ات دوریت را که به آن نمیرسم!!!
این احساس خیلی فراتر از این نوشته هامه.امیدوارم همه ی عشقا واقعی باشه و اینم بگم اگه قداست حضور عشق و وجود طرفت رو بهش احترام بذاری و این احترام دو طرفه باشه احساس سر به فلک میکشه
این نفهمیدن ها خیلی وقتها خوب است.
اما حیف همون خیلی وقتها نمی شود که نفهم باشیم.