من و عشقم

دوست داشتن یک نوع باوره ؛خوش به حال آن باوری که صادقانه باشد ... !!!

من و عشقم

دوست داشتن یک نوع باوره ؛خوش به حال آن باوری که صادقانه باشد ... !!!

خوشحالم

نمی دانم که راه من کجاست،راه را گم کرده ام . در میان شعله های گرم،و در وسط میدانم. راه را نمی بینم،شعله ها چهره غم در آنهاست. شعله می بینم فقط،شعله ها را . چشمم فقط می دید گرما را. چشمهایم را بستم،در خیالم رفتم . آخ خیالم گرم است،آه داغ است . قطره اشکی روی آن می ریزم. تا که شاید بگذرد این گرما. در عمق خیالم رفتم.من خدا را دیدم،من خدا هم دارم. باز کردم چهره بسته به غم . باز کردم چشم بسته به گرم . راه را می دیدم،در کنار من بود. چهره ها خندیدند،چهره ها خندانند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد