عشق حقیقی مثل روح است ، افراد زیادی درباره ی آن صحبت می کنند ، ولی تعداد معدودی آن را دیده اند .
کلید قلب ، زندگی و روح من ... همه در دستان اوست او مالک آن است فقط باید کلید را بچرخاند و بگذارد تا با تمامی شور و عشقم او را در بر گیرم
گاهی در جستجوی چیزی هستید که نمی توانید آن را ببینید .
گاهی قلب چیزی را می بیند که چشم ها قادر به دیدن آن نیستند .
عشقی را داشتن و آن را از دست دادن بهتر از این است که هرگز عشقی نداشته باشی .
در تو خود را گم می کنم ، بی تو خود را باز می یابم و دوباره به دنبال گم شدن ...
عشق مانند ساعتی شنی است که با قلب لبریز و با مغز تهی می شود .
هر کدام از ما چون فرشته ای با یک بال است . و تنها زمانی قادر به پرواز خواهیم بود که در آغوش هم باشیم .
عشق عشق است ، از بین نمی رود .
کسانی وارد زندگی ما می شوند و به سرعت بیرون می روند . افرادی برای لحظه ای کوتاه می آیند و جای پایشان بر روی قلب ما باقی خواهد ماند و ما هرگز دیگر آن فرد قبلی نخواهیم بود .
عشق ورزیدن ، خود درس زندگی است .
لذت عشق زمانی است که آن را نثار می کنی بیشتر از زمانی است که دریافتش می کنی .
طریق دوست داشتن هر چیز این است که بدانی ممکن است آن را از دست بدهی .
قسمتی از وجود تو در من رشد کرده و ، تو خواهی دید ، تو و من برای همیشه ، هرگز از هم جدا نخواهیم شد .
یه وقتی هم هست
که مــــزه ی بودن یکی یه جوری رفته زیر دنـــدونت
که وقتی دوری ازش
همهچی میشه زهرمــــــــار .....!
هنوز بوی عاشقی می دهم اما دیگر هیچ کجا کسی منتظرم نیست !!!
فریاد زدم پشت کدام چینه پنهانی
غوک تک مضراب مرداب تنهایی
گفت چینه ها ریخته
نیست جای پنهان شدن باقی
فریاد زدم همراه سفر می شوی یا که می مانی....
هر چه ایستادم نیامد صدایی
صبح روز بعد کلاغ های خبرچین خواندند:
خودکشی کرد تنهایی،خودکشی کرد تنهایی
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها
حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را
... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم
وکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگــــــــــــــــم
سلام
دلت تنگ یک نفر که باشد ،تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد،
و
لحظه ای فراموشش کنی فایده ندارد
تو دلت تنگ است...
دلت برای همان یک نفر تنگ است...
تا
نیاید...
تا
نباشد...
تو هنوز دلتنگی
درسته واسه همیشه دلتنگم
سلام
من نقاش نیستم
زشت و زیبا
گاهی تو را
با همه احساسم
در لابلای شعرهایم
نقش می زنم
.
.
ولی چه سود
که احساسم یک رنگی است
و نقش تو
با شعرهایم یک رنگ
سلام هومن جان
ای کاش ما آدمها بلد بودیم بدون هیچ چشمداشتی به همدیگه عشق بورزیم و ..
به من هم سر بزن،خوشحالم می کنی
مرسی از اینکه به وبلاگ خودت سر زدی
عشق ورزیدن معرفت میخواد که بعضی ها ندارن