من و عشقم

دوست داشتن یک نوع باوره ؛خوش به حال آن باوری که صادقانه باشد ... !!!

من و عشقم

دوست داشتن یک نوع باوره ؛خوش به حال آن باوری که صادقانه باشد ... !!!

تو کجایی

نمیدانم کجایی

در وجودم نهفته شدی...

در بین دستانم...

در قلبم...

در گوشه چشمانم...

در آسمان ایمانم...

 

در کجا نشسته ایی

کنار ساحل آرامش من

آنجا که تپش قلبم به شماره میفتد

شاید آنجا که شاپرکی بر گل آرام مینیشیند

 

کجا تو هستی که اینگونه به وجودم ملحق میشوی

در بی خوابی هایم

در شبهایه بی قراریم...

در متن تمام تنهاییم

چگونه تو آرام گرفتی در این آشوب

 

تو کجا آشکار اینگونه پنهان شده ایی

در زیر پوست من

چه لطیف میجهی...

تو در فراسوی هر زمان

در هر جای این مکان

با منی...

طوری روحم با عشق تو آمیخته شد که انگار

تو خود منی...

نظرات 4 + ارسال نظر
هانیه 15 - دی‌ماه - 1391 ساعت 09:07 http://haniyejoon.blogsky.com

سلام .وبلاگت قشنگه و قشنگتر از اون نوشته هات.
بهتون تبریک میگم.موفق باشید .

مرسی ولی

هانیه 15 - دی‌ماه - 1391 ساعت 09:28 http://haniyejoon.blogsky.com

ولی چی؟؟؟؟!!!

هر ولی جای خود را دارد آری درست است زیبایی کلام مهم است وقابل ستایش

مهتاب 15 - دی‌ماه - 1391 ساعت 18:06 http://www.mahttab.blogsky.com

تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !
من را به من نبودن محکوم نکن !
من همانم که درگیر عشقش بودی !
یادت نمی آید ؟!
من همانم !
حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !

مرسی گلم

افسانه 15 - دی‌ماه - 1391 ساعت 18:08 http://gtale.blogsky.com

سلام

ساز دلت که کوک نباشد
فرقی نمی کند کجا باشی
سرزمین مادری یا خانه پدری
هر دو یک رنگ دارد
رنگ دلتنگی ...........


کاش دنیام هم یه رنگ بود مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد