مهراوه ی من‚ مهراوه ی من ‚من پر شکوه ترین سرودهای عالم را در ستایش تو خواهم سرود. من پر شور ترین ترانه های عاشقی را که برخوردارترین معشوقان جهان از آن نسیبی نبرده اند را برایت خواهم ساخت ای غزل ‚غزلهای دل من همه جا خوبترین گل های معطر شعر را از باغ های عشقو صحراهای اساتیر خواهم چید و در یک بامداد اسفندی به یاد نخستین پرستوی بهاری که بر یک عمر زمستانی پر گشود ارمغانت خواهم آورد . مهراوه ی خوب من‚ اینک با دامنی پر از خوبترین گوهرهای زمانه‚ دستی پر از زیباترین زیور های زمین آمده ام تا همه را هر چه را اندوخته ام به معبد پاک تو ای الهه ی مهر ‚مهراوه ی قدسی من وقف کنم. من از معراج آسمانها می آیم‚ همه ی طبقات آسمان را گشته ام در دل ستاره باران نیمه شب های روشن و مهربان تابستان بر جاده کهکشان تاخته ام صحرای ابدیت را در نوردیده ام بال در بال فرشتگان در فضای پاک تو ای عشق شنا کرده ام با همه ی زیبایان آسمان آشنا بوده ام‚ از سیمای هر کدام زیباترین خط را ربوده ام ‚از اندام هر یک نازنین طرحی را گرفته ام از هر گلی‚ افقی‚دریایی‚آسمانی‚چشم اندازی‚ رنگی دزدیده ام و با دست و دامنی پر از خطها و رنگها و طرح های آن سوی این آسمان زمینی از معراج نیمه شبان تنهایی به دامان مهربان تو ‚ای دامن حریر مهتاب شب های زندگی سیاه من ‚فرود آمده ام نشستم تا آن ودیعه ها را که از آسمان آورده ام در دامن تو ریزم ‚ای خوبی خوب ‚آینه ی مهر ‚مهراوه ی خوب من