دلیل

من نمیدانم چرا همیشه دلیلم چرا مقصرم چرا همیشه منم جوابگو واسه خودمم چرا شده ¸کسایی که تحمل حقیقتو ندارن فقط میگن من ¸من درست میگم وجودشون پر از غروری که خیلی وقته سرکوب نشده احساس شکست اجازه نمیده تا خودشونو ببینن فقط طرف مقابلشون را میبینن نمیدونه این احساس از کجا میاد برای چی باید این جوری باشه . از اهرمی که دارن استفاده میکنن خودبینی تا چه حد ¸دلیلش خودشه ولی کسی دیگه متحمل این دلیله . وقتی با اینجور رفتارها روبرو میشم همیشه به خودم میگم اون هم لایق شنیدن چنین کلماتی هست ولی وقتی دقیقتر نگاه میکنم میبینم که اگه منم چنین کاری کنم یکی میشم مثل خودش دوباره سریع نظرمو عوض میکنم و به خودم میگم من اون¸ من نیستم .و به این فکر میکنم که گاهی وقتها واقعا جسارت از دست دادن یه عشق به حقارت نگه داشتنش میرزه . همیشه براین باورم که باید یک اصل توی زندگی داشت اونم اینه که همیشه . دلیل شادی یک نفر توی زندگی باشیم نه جهنمش

عشق تو

میشه از عشق تو گفت ¸میشه با ستاره های چشم تو مغرب نو¸مشرق نو برپا کرد.میشه از برق نگات خورشیدو خاکستر کرد میشه از گندمیای سر زلفت یه عالم شعر نوشت آره از عشق تو دیوونگیم عالمیه¸ آره از عشق تو مردن داره ¸میشه از عشق تو مردو دیگه از دست همه راحت شد میشه از عشق تو مردو از دست تو هم راحت شد¸آره از عشق تو دیوونگیم عالمی داره ¸اگر از عشق میشد قصه نوشت میشد از عشق تو گفت.

ابهام صداقت

ابهام صداقت صداقت کلمه راستگو واسه آدمای خوش خیال و کتمانش واسه اکثر مردم ¸صداقت از صادق میاد یعنی آدم راستگو یعنی نمونه ای از یک انسان شجاع ¸الگوی تمام خصلت های سازنده شخصیت¸شخصیتی که خیلیا صداقت واسشون مهم نبوده و زیر پاهاشون له ش کردن فکر میکنن همیشه کتمان صداقت راه حل مشکلاتشونه واسشون یه عادت یه باور شده نمیدونم چرا نمیتونم صداقت بعضی ها راباورش کنم دردی که از این گمنامی راستی توی کلامشون به آدم تزریق میکنن باعث یه شکست توی یک مسیر راست میشه قدمها آهسته تر ¸لرزانتر از همیشه با شک و شبه پیش میره صدای وجودم مثل یه لاشخور نیست که بتونه کلمات مرده را درک کنه سریع عکس العمل نشون میده و میگه˸صداقت و راستی جزی از سرشت آدماست نمیشه با زور یک نفر را به باورش رساند یا بالعکس. فقط یک جمله˸شیرینی که توی صداقت است توی کتمانش حتی یک ذره وجود نداره.