من و عشقم

دوست داشتن یک نوع باوره ؛خوش به حال آن باوری که صادقانه باشد ... !!!

من و عشقم

دوست داشتن یک نوع باوره ؛خوش به حال آن باوری که صادقانه باشد ... !!!

عشق عشق است


دوستم داری

                   می دانم
                                    باز -

دوست دارم که بپرسم گاهی
 

دوست دارم که بدانم امروز -

مثل دیروز
             مرا می خواهی؟


پرسش از عقل چه جایی دارد؟

تا جنون می دهدت آگاهی


عشق، عشق است، چه بر لوحی زر -

بنویسند،
                  چه برگ کاهی

یاد خواهی گرفت.....




 کم کم یاد خواهی گرفت …


تفاوت ظریف میان

نگه داشتن یک " دست " و زنجیر کردن یک " روح" را …

اینکه عشق تکیه کردن نیست !!!

و رفاقت اطمینان خاطر !!!

یاد میگیری که بوسه ها قرار داد نیستند !!!

کم کم یاد میگیری باید باغ خودت را پرورش دهی !!!

به جای آنکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد !!!

یادمیگیری که میتوانی محکم باشی !!!!

پای هر خداحافظی یاد میگیری که خیلی می ارزی …!!!

من و عشقم




میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، هوای دلم را داری

میدانم با دلتنگی ها سر میکنی ، بس که اشک میریزی چشمان نازت را تر میکنی...

من که به خیال تو رفته ام به خیالات عاشقانه ،

تو به خیالم پیوسته ای به یک حس عاشقانه

شیشه ی دلتنگی ها را شکسته ایم در دلهایمان،او که میفهمد حال ما

را کسی نیست جز خدایمان

از تپشهای قلبت بی خبر نیستم ، من که مثل دیگران نیستم ،

تو جزئی از نفسهای منی ، تو همان دنیای منی

کاش بیاید آن روزی که تو را در کنارم ببینم ،

خسته ام از این انتظار ، سخت است بی خبر بودن از یار،

آن یاری که مرا در راه نفسگیر زندگی همیشه همراهی میکند ،

آن یاری که هوای دلم را بارانی میکند

مثل یک روز بارانی ، به لطافت همان بارانی که من عاشقانه دوستت دارم

امشب نیز مثل همه شبها ، دلم دارد درونش حرفها ،

بیا تا فرار کنیم از همه غمها ، بیا تا بشکنیم این سد را در بینمان ، تا نباشیم باهم ، ولی تنها

میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز مثل من ، درد مرا داری ،