من و عشقم

دوست داشتن یک نوع باوره ؛خوش به حال آن باوری که صادقانه باشد ... !!!

من و عشقم

دوست داشتن یک نوع باوره ؛خوش به حال آن باوری که صادقانه باشد ... !!!

شب ها (فریدون مشیری)

شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی

آواز تو می خواندم از لایتناهی
آوای تو می آوردم از شوق به پرواز
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو ،به من می رسد از دور
دریایی و من تشنه مهر تو ،چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان
خوش می دهد از گرمی این شوق ،گواهی
دید از تو اگر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
ای عشق تو را دارم و دارای جهانم

همراه تویی،هر چه تو گویی و تو خواهی


 

وای من


راه طولانی ایست و من ایستاده می نگرم


قدمهایم سست و سست تر شده اند


احساس یاس و ناامیدی بر من چیره شده

 
وای به روزی که تنها راه برگشت

 
نقطهء اشتباه دوبارهء من باشد

 

ترس...


من از این تنهایی


از این که دیر می آیی

از این که روزی به من بگویی

تو به من نمی آیی

می ترسم....

چرا نمی دانی تو

چگونه بی تو زمان میگذرد

بارها این را از خودم می پرسم

من می ترسم...می ترسم...