من و عشقم

دوست داشتن یک نوع باوره ؛خوش به حال آن باوری که صادقانه باشد ... !!!

من و عشقم

دوست داشتن یک نوع باوره ؛خوش به حال آن باوری که صادقانه باشد ... !!!

طناب عشق

   


دیــــدار تو کـــه

بسـادگی میسر نمیشود
دل من از سمت تو ،
لحظه ای جــــــــدا نمیشود
پیچیده طناب عشق
بر گردنم مــــــدام
لا اقل ســــایه ات ،
از ســـــرم
دریغ مــــــــدار
زنــــدگی بی حضـــــور تو
لبــــریز عشــــــــق نمیشود
آســـــــمان دل دگــــر
رنـــــگ آبـــــی نمـــــیشود ....

آن سوی من

دفتری بود که گاهی من و تو
می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!